کد مطلب:28460 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

مشورت امام با یارانش درباره ناکثین












معاویه سال ها شام را با دستی باز و حكومتی قیصرگونه، زیر سلطه خود داشت و هیچ یك از خلفای پیش از او، وی را از رفتارش باز نداشتند. او امیر مؤمنان را خوب می شناخت و به طور یقین و قطع می دانست كه علی علیه السلام با وی سازش نمی كند. از این رو، از بیعت با او سر باز زد و پیراهن عثمان را بالا برد و فریاد خونخواهی سرداد و از نادانی شامیان، سود جُست و برای جنگ با امام علیه السلام آماده گشت.[1].

امام علی علیه السلام برای ریشه كن كردن این طغیانگر (باغی)، آماده گشت؛ فرماندهان سپاه را تعیین نمود و برای كارگزاران خود در مصر، كوفه و بصره، نامه نوشت و از آنان خواست تا با فرستادن نیروهای لازم، وی را پشتیبانی كنند.

امام علیه السلام در اوانی كه نیرو برای رویارویی با معاویه فراهم می ساخت، خبر زمینه سازی طلحه و زبیر و عایشه در مكّه و تحریك آنان برای ایجاد یك آشوب و حركتشان به سوی بصره، به وی رسید.[2] چنین صَلاح دید كه فرو نشاندن این فتنه، اولویت دارد. از این رو، سرشناسان یاران خود را فراخواند و از نظر آنان، آگاهی یافت. شیوه این گفتگو و رأی یاران امام و موضع قاطع او برای ریشه كنی سركشان، ما را بر حقایقی واقف می سازد.

در این گفتگو، عبد اللَّه بن عبّاس، محمّد بن ابی بكر، عمّار بن یاسر و سهل بن حُنَیف، شركت داشتند. عبد اللَّه بن عبّاس پیشنهاد كرد كه علی علیه السلام اُمّ سلمه را نیز همراه خود سازد.

امام علیه السلام این نظر را رد كرد و فرمود: «من صلاح نمی بینم امّ سلمه را از منزلْ بیرون آورم، آن گونه كه طلحه و زبیر، عایشه را بیرون آوردند».[3].

چرا چنین كرد؟ زیرا او تنها به حق می اندیشید، نه پیروزی به هر طریقی كه باشد.

2129.تاریخ الطبری- به نقل از محمّد و طلحه-: علی علیه السلام برای قیس بن سعد، عثمان بن حُنَیف و ابوموسی نامه نوشت كه مردم را برای جنگ با شام، روانه سازند و خود به آماده سازی و فراهم آوردن ابزار جنگ پرداخت. ایشان برای مردم مدینه سخنرانی كرد و آنان را به برخاستن برای جنگ با تفرقه اندازان فرا خواند و فرمود: «... برای جنگ با گروهی كه می خواهند اتّحاد و همبستگی شما را به تفرقه كشانند، به پا خیزید.امید است كه خداوند به واسطه شما، آنچه را دیگران تباه كرده اند، سامان بخشد و شما بتوانید آنچه را بر عهده تان است، به جای آورید».

در این میان كه مردم در حال آماده شدن [ برای نبرد با معاویه] بودند، از اهل مكّه خبر دیگری آمد كه آنان به مخالفت برخاسته اند. امام علی علیه السلام با شنیدن این خبر، در میان مردم ایستاد و فرمود: «... بدانید كه طلحه و زبیر و اُمّ المؤمنین (عایشه)، بر ناخشنودی از حكومت من، هم داستان شده اند و مردم را برای اصلاحْ فرا خوانده اند و من تا زمانی كه از وحدت شما اطمینان داشته باشم، مقاومت می كنم و اگر آنان دست بردارند، من هم دست برمی دارم و با آنان كاری ندارم و به همان گزارش هایی كه از آنان به من می رسد، اكتفا می كنم».[4].

2130.الجمل: وقتی گروهی [ از مردم] بر مخالفت با امیرمؤمنانْ یك سخن و آماده حركت به سمت بصره شدند و خبرش به او رسید و نامه ای به او رسید كه از آن گروه گزارش می داد، ابن عبّاس، محمّد بن ابی بكر، عمّار بن یاسر و سهل بن حنیف را فراخواند و آنان را از نامه و حركت آن گروه به سوی بصره، آگاه ساخت.

محمّد بن ابی بكر گفت: ای امیرمؤمنان! آنان چه می خواهند؟ تبسّمی كرد و فرمود: «خونخواه عثمان شده اند».

محمّد گفت: به خدا سوگند كه عثمان را كسی جز آنان نكُشت.

آن گاه امیرمؤمنان فرمود: «در این باره، نظر مشورتی خود را با من در میان گذارید».

عمّار بن یاسر گفت: نظر من حركت به سمت كوفه است؛ زیرا مردمانش پیروان ما هستند و این گروه به سوی بصره روانه شده اند.

ابن عبّاس گفت: ای امیرمؤمنان! نظر من آن است كه فردی را به سمت كوفه روانه كنی تا كوفیان با تو بیعت كنند و نامه ای برای [ ابوموسی ] اشعری بنویسی كه برایت بیعت بگیرد.سپس حركت كنیم و به كوفه ملحق شویم و پیش از آن كه آنان وارد بصره شوند، كارشان را بسازی، و نامه ای به اُمّ سلمه بنویسی كه به همراهت بیرون آید، زیرا او برای تو مایه قوّت است.

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «[ نه؛ ] خودم و همراهانم در تعقیب آنان حركت می كنیم. اگر در راهْ آنان را یافتیم، دستگیرشان می كنیم و اگر از دست رفتند، به كوفه نامه می نویسم و از شهرها[ ی دیگر ]درخواست لشكر می كنم و به سمت آنان می روم؛ و امّا بیرون آوردن امّ سلمه را از خانه اش، آن گونه كه آن دو (طلحه و زبیر) عایشه را بیرون آوردند، به صَلاح نمی دانم».

در حالی كه آنان در این گفتگو بودند، اُسامة بن زید بن حارثه وارد شد و به امیرمؤمنان گفت: پدر و مادرم فدایت! این مسیر را یكسره طی مكن. [ نخست] به سوی یَنبُع برو و با همه امكانات در آن جا مستقر شو و فردی را در مدینه به جای خویش بگمار؛ زیرا اعراب در آغاز، هیاهویی می كنند و سپس [ سر به فرمانْ ]سوی تو می آیند.

ابن عبّاس به وی گفت: ای اُسامه! اگر این رأیْ بدون شائبه از دلت برخاسته باشد، در آن، اشتباه كرده ای و رأی انسانِ آگاه نیست. به خدا سوگند، این كار به سان كفتاران است به هنگام یورش.

اسامه گفت: پس رأی درست چیست؟

ابن عبّاس گفت: آنچه من بدان اشاره كردم یا آنچه امیرمؤمنان، خود، صلاح می داند.

آن گاه امیرمؤمنان در میان مردم ندا در داد: «برای حركت، آماده شوید كه طلحه و زبیر، بیعت را شكسته اند و پیمان را نقض كرده اند.آنها عایشه را از خانه اش بیرون كشیده اند و برای به پا كردن فتنه و ریختن خون اهل قبله، قصد رفتن به بصره را دارند».

آن گاه، دستانش را به سوی آسمانْ بلند كرد و گفت:

بار خدایا!این دو مرد بر من ستم كردند و عهد مرا شكستند و پیمان مرا نقض كردند و بدون آن كه حقّی داشته باشند، بر من جفا كردند. بار خدایا!آنان را به خاطر ستمی كه بر من كردند، بگیر و بر آنان پیروزم گردان و مرا بر آنان یاری فرما![5].

2131.امام علی علیه السلام- آن گاه كه به وی پیشنهاد شد كه طلحه و زبیر را تعقیب نكند و درصدد جنگ با آنان نباشد-: به خدا سوگند، چون كفتار نخواهم بود كه با ضرباهنگ مداوم و آرام، به خواب رود تا جوینده اش به وی رسد و شكارچی اش او را فریب دهد؛ بلكه من همواره به كمك حق جویان با حق گریزان می جنگم و به كمك شنونده مطیع با نافرمانِ شكّاك، ستیز می كنم تا اجلم فرا رسد. به خدا سوگند، از آن زمان كه خداوند پیامبرش را قبض روح كرد تا امروز، همیشه از حقّ خود بر كنار بوده ام [ و دیگران] بر من مقدّم بوده اند.[6].









    1. ر.ك: ص 380 (آمادگی امام برای نبرد با معاویه پیش از جنگ جمل).
    2. تاریخ الطبری: 455/4، الكامل فی التاریخ: 312/2 و 323.
    3. الجمل: 239.
    4. تاریخ الطبری: 445/4، الكامل فی التاریخ: 311/2 و 312.نیز، ر.ك: الإمامة والسیاسة: 74/1.
    5. الجمل: 239.
    6. نهج البلاغة: خطبه 6، بحار الأنوار: 110/135/32.